. . . و تو قوی تر باش!

. . . و تو قوی تر باش!

سوگند به مهربانی
که مهربانی ست که می ماند
و دیگر هیچ!

دسته بندی نوشته ها
تازه ترین نوشته ها
تازه ترین دیدگاه ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک» ثبت شده است

چشمام خراب شدن... هی آب میاد ازشون!!!

فکر کنم اون وقتا که بودی گرمای عشقت آب چشمامو تبخیر می کرد و دیگه بیرون نمی اومد ولی الان که نیستی همین جوری یه بند میاد بیرون...


آهای اونایی که میگین "آب هست ولی کم هست" . . . 

"آب چشمای من هست زیادم هست" 

صاد قاف
۲۹ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۱۳ ۰ دیدگاه

دلم برای کارهایی که وقت با هم بودمان نکردم تنگ شده... خیلی تنگ!

دلم برام آن بوسه هایی که بر گونه ی یخ زده ی سرخ قشنگت در آن عصر زمستانی نزدم تنگ شده!

دلم برای نَفِشُردن دستت در دستانم وقتی کنارت زیر آن کاج بلند نشسته بودم تنگ شده! 

دلم برای بغل نکردنت وقتی کادوی روز مرد را به من دادی تنگ شده!

دلم برای نوازش نکردن آن موهای خرمایی ات که تازه رنگشان کرده بودی تنگ شده! 


هیچ وقت فکرش را نمی کردم دلم اینقدر برای کارهای نکرده ام تنگ شود که گلویم را هم تنگ کند و چشمانم را. . .  


و ببارد اشک دلتنگی ام!

صاد قاف
۲۳ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۹ ۰ دیدگاه