ذهنم درد می کند
فکرم درد می کند
انگار مدتی ست ذهنم از چیزهای جدید برای خود پیله ای بافته
پیله ای تنگ
مشت و لگد این روزهای جنینِ افکاری ناشناس بر دیوار ضمخت رحم ذهنم کلافه ام کرده،
دردش بماند
گویی میخواهد متولد شود
و من نمی دانم که بگذارم بیاید یا که در خود نابودش کنم
ناشناخته حالی دارم این روزها!
۲۹ آبان ۹۵ ، ۱۵:۲۲
۱ دیدگاه