باچتر آبیات به خیابان که آمدی
حتمن بگو به ابر، به باران، که آمدی
نمنم بیا به سمت قراری که در من است
از امتداد خیس درختان که آمدی!
امروز روز خوب من و روز خوب توست
با خندهروییات بنمایان که آمدی
فوارههای یخزده یکباره وا شدند
تا خورد بر مشام زمستان که آمدی
شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
مانند ماه تا لب ایوان که آمدی
زیبایی رهاشده در شعرهای من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی
پیش از شما خلاصه بگویم ـ ادامهام
نه احتمال داشت نه امکان، که آمدی
گنجشگها ورود تو را جار میزنند
آه ای بهار گمشده... ای آنکه آمدی!
#فرهاد_صفـریان